در اين مقاله خواسته شده كه سيماي عزت مؤمنين با الخص حضرت حسين (ع) را كه جزء اولياء و اصيا و واسطة فيض حضرت باريتعالي هستند را د ركلام نوراني حضرت حق جستجو نمائيم و به مدد حضرت حق از اين صفت خداوند تبارك و تعالي ياري گرفتهام و با توجه به آياتي كه در قرآن كريم اين موضوع مطرح شده اين مقال را آغاز كردم و هر گونه مطلب و برداشتو فهم تفسيري را به عهدة خواننده محترم گذاردهام نشاء الله كه اين مطلب مرضي رضاي سيد الشهدا (ع) قرار گيرد و ما مشمول شفاعت بي كران خود كند.
(الذين يتخذون الكافرين اولياء من دون المؤمنين ليبتغون عندهم العزه فاز الغره الله جميعا ) (سوره مباركه نساء آيه 129)
همانا كافران را بجاي مؤمنان دوست خود برميگزينند آيا اينها ميخواهند از آنان كسب عزت و آبرو كنند با اينكه همه عزتها مخصوص خداست .
در آيات قبل اين آيه اشاره به گمراهي دور و دراز آنها بود روزي در صف مؤمنان و روزي در صف كفار و سپس در صفوف كفار متعصب و خطرناك قرار ميگيرند كه (لَمْ يَكُنْ الله لِيَغْفُرِلَهُمْ ) هرگز خدا ايشان را نمي آموزد و (لاَ يَهديهُم سَبيلاً ) و آنها را به راه راست هدايت نميكند . اين رفت و آمد به جهت سست كردن ايمان مؤمنان بوده است كه آية 72 آل عمران آمده،الذين يتخذون الكافرين اولياء من دون المومنين. هدف آنها از اين دوستي چيست؟ آيا دنبال عزت و آبرو هستند؟ عزت همواره از علم و قدرت سرچشمه ميگيرد لذا كساني كه علم و قدرتي در مقايسه با حضرت حق ندارند كاري از دستشان ساخته نيست .
اين آيه به مسلمانان هشدار ميدهد كه عزت خود را در همة شئون زندگي اعم از شؤن اقتصادي و فرهنگي و سياسي و … در دوستي با دشمنان اسلام مي جويند . (سوره مباركة يونس آيه 65)
خطاب به پيامبر ميفرمايد سخن آنها تو را غمگين تازه تمام عزت از آن خداست و او شنوا و داناست ،رابطة اولياي خدا و عزت را در آيات قبل مطرح مينمايد ،اولياي خدا نه ترسي دارند و نه غمگين ميشوند.
اَلاَ انَّ اولياءَ ا… لاَ خوفٌ عَليْهم وَلاَهُمْ يَحزِنوُن
ولي به كسي كه رابطه نزديك با كسي داشته باشد را گويند در اينجا رابطه با خداست . حجابها ما بين آنها و خدا كنار رفته و خدا را با چشم دل ميبينند لذا ما سوي الله در نظر شان كوچك و كم ارزش و ناپايدار است .
كسي كه با اقيانونس آشناست قطره در نظرش ارزشي ندارد و كسي كه خورشيد ميبيند نسبت به يك شمع بيفروغ بي اعتناست و از اينجا متوجه ميشويم كه مومنين ترس و اندوهي ندارند و آنها زاهدند و با از دست دادن امكانات مادي و روزي آنها ألاخِرَةُ خَيرٌ وَاَبقي شد و برتر و عظيمتر زندگي هميشگي و جاويد ( و لا تحسين الذين قتلوا في سبيل ا… امواتاً بل … ) نصيبشان گرددعزت در مبارزه و جهاد و مبارزهاي كه همه لحظه شماري ميكنند تا به وصال دوست و جمال محبوب برسند و اين كلام را بر زبان جاري دارند كه، جان بي جمال جانان ميل وطن ندارد.
لحظهاي كه در ميعادگاه كربلا آن پيرميكده عشق مسلم بن عوسجد ، به معشوق خود چنين عرضه ميدارد اگر 1000 جان داشتم فداي شما ميكرد . شعله ايمان به مبارزه روشن است به عشق حكومت و اين شعلهها را روشن نگاه داشت . آنها جرع و فزع نميكنند و نه ترس از آينده در اين گونه مسأله افكارشان را به خود مشغول ميدارد (لكي لاتأسواعلي مافاتكم و لاتفرحوا بما آتاكم حديد /23) نه آن روز كه دانستند به آن دلبستند و نه امروز كه از آن جدا ميشوند غمي دارند روحشان بزرگتر و فكرشان بالاتر از آن است كه اينگونه حوادث در گذشته و آينده در آنها اثر بگذارد.
ترس از عدم انجام وظائف و مسؤليتها و اندوه بر آنچه از موقعيتها از آنان فوت شد،كه اين ترس و اندوه جنبة معنوي دارد و ماية انحطاط و تنزل است .
الذين يَخشون ربَّهم بالغيب و هم من الّساعه مشفقون . كساني كه از پروردگارشان در غيب ميترسند و از رستاخيز بيمناكند . عزت را در قدرت خدا ميبينند نه در ديگران .
ساحران در داستان حضرت موسي (ع) به عزت مدغون قسم ميخورند كه پيروزند آنها هم همانند همة متملقان چاپلوس با نام فرعون بجاي نام خدا شروع كردند و تكيه بر قدرت پوشالي او نبودند.
در آية 10 سورة خاطر به اين موضوع مجدداً اشاره دارد كه عزت از آن خداست سخنان پاكيزه به سوي او صعود ميكند و عمل صالح آن را بالا ميبرد و آنها كه نقشههاي سوء» ميكشند عذاب شديد براي آنهاست .
در اين آيه اشاره به زينت اعمال زشت و تكرار خطا به مرحلة بي تفاوتي ميرسند در ادامه آيه به دلايل تفاوت 2 گروه يا كدلان و غير واقعبينان ميپردازد ( فَانَّ الله يُصُّدمَنْ يَشاَءِ و عَلدي مَن تَشاء ) كه به پيامبر خطاب مينمايد (فلا تذهب نفسك عليهم حَسّرات ) گوئي ميخواهي جان خود را از دست دهي كه ايمان نميآورند . حسرات داري نه حسرت . حسرت از دست دادن نعمت هدايت،گوهر انسانيت، حسرت از دست دادن تشخيص زشت و زيبا، حسرت گرفتار آمدن در غضب پروردگار .
حسرت نخور؟ چون خدا آنچه را شايستة آنان است به آنها ميدهد (ان الله عليم بما يَصْغون) در ادامه مجدداً به موضوع عزت ميرسد و كلام پاك و پاك و صالح را مطرح ميكند و فريب دادن توسط گناه را ماية عذاب شديد ميداند و محو شدن مكر و نيرنگ آنها نيز مطرح است .
عزت در اصل آن حالتي است كه انسان را مقاوم و شكست ناپذير ميسازد.
مبادا ميخهاي صلب و محكم نيز به همين جهت غراز ( بر وزن اساس) ميگويند. از آنجا كه تنها ذات پاك اوست كه شكست ناپذير است و همه مخلوقات به حكم محدوديتشان قابل شكستند لذا تمام عزت از آن اوست و هر كس عزتي كسب
در حديثي از انس نقل شده كه پيامبر (ص) فرمود: پروردگار شما همه روزه ميگويد منم عزيز و هر كس عزت دو جهان خواهد يابد اطاعت عزيز كند.
در آخرين ساعات عمر امام حسن (ع) به يكي از ياران به نام جنادة ابن ابي نصيان از او اندرز خواست نصايح ارزنده و مؤثري براي او بيان فرمود كه از جمله اين بود ( هر گاه بخواهي بدون قبيله عزيز باشي و بدون قدرت حكومت داشته باشي از ساية ذلت معصيت خدا داراي و در پناه عزت اطاعت او قرار گيرد) .
اگر در بعضي ايات عزت را علاوه بر خداوند براي پيامبران و مؤمنان قرار ميدهد (منافقون /8) به خاطر آنست كه در پرتو عزت پروردگار كسب عزت كردهاند و در مسير طاعت او گام بر ميدارند و راه وصول به عزت را سخنان پاك و پاكيزه مطرح ميكند كه عمل صالح آن را بالا ميبرد.
لكم الطيب به معني سخنان پاكيزه و پاكيزگي سخن به محتواي آن است . پاكيزگي محتوا بر واقعيتهاي عيني تطبيق ميكند و چه واقعيتي بالاتر از ذات پاك خدا و آئين حق و عدالت او و نيكان و پاكاني كه در راه نشر آن گام بر ميدارند؟ لذا كلمه الطيب را به اعتقادات صحيح نسبت به مبدأ و معاد و آئين خداوند تفسير كردهاند آري يك چنين عقيده پاكي است كه به سوي خدا اوج ميگيرد و دارندهاش را نيز پرواز ميدهد . تا در جوار قرب حق قرار گيرد و غرق در عزت خداوند عزيز شود. ريشة پاك شاخة هايي كه ميوة آن عمل صالح است و هر كار شايسته و مفيد و سازنده ، چه دعوت به سوي حق و چه حمايت از مظلوم و چه مبارزه با ظالم و ستمگر چه خودسازي و عبارت ، چه آموزش و پرورش و خلاصه هر چيز كه در مفهوم وسيع و گسترده داخل است اگر براي خدا و رضاي او انجام شود آن هم اوج ميگيرد و به آسمان اوج ميگيرد و ماية معراج و تكامل صاحب آن و برخورداري از عزت حق ميشود همان موضوعي كه در سورة ابراهيم (ع) آيه 24 به آن اشاره شد . ( الم تركيف ضرب الله مثلا كلمه طيبه شجرنامه طيبه اصلها ثابت فرعها في الماء تولي ( كلمها كل حين ماذن ريها) كه تفاسير گوناگوني مطرح شده است، ولي آنچه به اين موضوع مربوط ميگردد و لايت اهل بيت است و در ادامه نقطه مقابل را مطرح ميكند.
عزت حسيني و مقايسه آن با اين آيات را به شمار واگذار مينمايم اينها توضيح آيات قرآن است و اهل بيت قرآن زنده و ناطق در هر زمان و هر انساني با اندك انديشهاي به اين نتايج زيبا و شگرف خواهد رسيد كه حسين شجرة طيبه است و همة انسانها از ميوة اين شجرة طيبه بهره ميبرند و اين درخت و اين ميوه و اين عزت هيچگاه تمام شدني نيست . عزت حسيني همواره در تمام دوران زندگي ايشان مطرح بوده بر خلاف تصور غلط كه فقط در كربلا حضرت حسين عزيز گشتند بطور برجسته در حماسة عاشورا اين گل شكفته شده و مطرح گرديده است . كه اين تصوير عزت را برجستهتر مينمايد تمام اهل بيت از مولي الموحدين علي (ع) تا بقيه الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداءِ همه داراي عزتند چه قائمشان چه قعودشان و چه زيبا قرآن ميفرمايد و الذين يملرون السيئات لعم عذاب شديد در اين مقال تفسير از اين حقير نمينمايم ولي با چند سؤال مطلب را استنتاج مينمائيم به مكر و نيرنگ دشمنان ابي عبدالله چه شد؟ روايات و تاريخ در عذاب شديد خدا بر دشمنان اهل بيت رسول خدا چه ميگويد؟ غير آن است كه خدا آنها را به عذاب شديد در دنيا به دست مؤمنان به هلاكت رساند. گرچه اين فاسقان و منافقان چنين پنداشتند و عمل كردند كه با ظلم و ستم و دروغ و تقلب و به طور كلي مكر السئيات ميتوانند عزتي بهمراه مال و ثروت و قدرت كسب كنند اما غافل از اينكه هم عذاب الهي را براي خود فراهم ساختهاند و هم تلاشهاي آنها بر بارد ميرود اينان كساني بودند كه به گفتة قرآن مبين خدايان ساختگي را ماية عزت خود نداشتند اشاره به آيهاي كه به عزت فرعون قسم ميخوردند.
وَ اتَّخذُوا مِنْ دُون الله اِله لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزَّا (حريم /81)
و منافقاني بودند كه خود را عزيز و مؤمنان را ذليل ميپنداشتند وميگفتند اگر به مدينه بازگرديم عزيزان،ذليلان را بيرون خواهند كرد.
مكر چاره اندشه توأم با فساد را مطرح ميكند و تسيات همةزشتيها و بديها را اعم از بديهاي عقيدتي يا عملي شامل ميگردد و تفسير مطالب گوناگون را مطرح كرده است اعم از توطئه قتل رسول اكرم (ص) و … پيرو كسادي مفرط است و اين كسادي ماية نابودي است، حقيقت عزت در قدرتي است كه در دل و جان انسان ظاهر ميگردد و او را از خضوع و خشوع و تسليم و سازش در برابر طاغيان و ياغيان بازميدارد .
قدرتي كه اسير شهوات نميگردد قدرتي كه اسير زر و زور نميگردد كه جز از خدا و ايمان به خدا نيست كه در مرحلة فكر عقيده و روح و جان است اما در مرحلة عمل عزت از اعمالي سرچشمه ميگيرد كه داراي ريشة صحيح و برنامه و روش حسابشده باشد و آن را در عمل صالح ميتوان خلاصه كرد.
آيه 8 و آيات قبل از آن به حالات منافقين اشاره دارد كه ميتوان منافق گونه دشمنان ابي عبدالله سلام الله عليه را با مقايسه منطقي با ميزان و فرقان كه همانا قرآن است به صحيح بودن اين حركت مطمئنتر شد.
يكي از منافقان در صحبتي با يكي از اصحاب خود را عزيز و ديگري را ذليل تلقي كرد و آيه به اين ترتيب است .
( اگر به مدينه باز گرديم عزيزان ذليلان را بيرون ميكنند در حاليكه عزت مخصوص خدا و رسول و مؤمنان است ولي منافقان نميدانند . تنها منافقان نبودند كه اين سخن را در برابر مؤمنان مهاجر گفتند بلكه قبل از آنها نيز سران قريش در مكه ميگفتند اگر اين گروه اندك مسلمان فقير را در محاصرة اقتصادي قرار دهيم يا از مكه بيرونشان كنيم مطلب تمام است امروز نيز دولتهاي استعماري به پندار اينكه خزائن آسمان و زمين را در اختيار دارند ميگويند ملتهائي را كه در برابر ما تسليم ميشوند بايد در محاصره اقتصادي قرار داد تا بر سر عقل آيند و تسليم شوند اين كوردلان تاريخ كه شيوه آنها ديروز و امروز يكسان بوده و هست خبر نداريد كه با يك اشارة خداوند تمام ثروتها و امكاناتشان بر باد ميرود و عزت پوشالي آنها دستخوش فنا ميگردد.
اين تفكر كه خود را عزيز دانستن و ديگران را ذليل يك تفكر منافقانه است كه از غرور و تكبر از يكسو و گمان استقلال در برابر خدا از سوي ديگر ناشي ميگردد . اگر آنها به حقيقت عبوديت آشنا بودند و مالكيت خدا را بر همه چيز مسلم ميدانستند هرگز گرفتار اين اشتباهات خطرناك نميشدند.
در مقابل مؤمن كه داراي عزت است منافق است كه داراي ذلت است و اين ذلت بواسطه نشانههائي است كه در درون و برون او وجود دارد .
آنها عبارتند از :
1 ـ دروغگوئي صريح و آشكار (وَاَلله يَشْهَدُ اَنَّ المنافِقون (كاذبون))
2 ـ استفاده از سوگندهائي دروغين براي گمراه ساختن مردم (اتخذوا ايمانهم جنه )
3 ـ عدم درك واقعيات در اثر رها كردن . آئين حق بعد از شناخت آن (لايفقهون)
4 ـ داشتن ظاهري آراسته و زباني چرب علي رغم تهي بودن درون و باطن آنها (و اذا رأيتهم تعجيك اجساء هم )
5 ـ بيهودگي در جامعه و عدم انعطاف در مقابل حق
6 ـ بدگماني و ترس و وحشت از هر حادثه و هر چند به خاطر خائن بودن (يخسبون كل صحيه عليهم )
7 ـ حق را به باد مسخره گرفتن و استهزاء كردن (لو و ادوؤسهم)
8 ـ فسق و گناه (اِنَّ الله لايهدي القوم الفاسقين )
9 ـ خود را مالك همه چيز دانستن و ديگران را محتاج به خود پنداشتن
هم الذين يقولون لاتنفقوا علي من عند رسول الله حتي ينفضوا.
10ـ خود را عزيز و ديگران را ذليل دانستن ( ليخرجن الاعزمتها الاذل )
در آياتي عزتي را نزد خدا دانستن و نه نزد كافران و تخصيص عدم آموزش باريتعالي به ايشان به صورت جدي و محكم و عزت در تمام شئون اقتصادي سياسي و فرهنگي مطرح شد .
در آياتي نيز بحث شهادت و حياه طيبه و جاويد و ثمرة اين عزت در ممات و ذلت در حيات ، رزق نزد پروردگار مطرح گرديد.
ضمناً در آياتي به عدم عرس و حزن اولياي خدا اشاره شده كه عزت واقعي در گرو اين صفات است .
در آياتي نيز به مطرح كردن اوج محبت رسول اكرم (ص) در جهت هدايت دشمنان خود و تعميم دادن آن هدايت و چشمه جوشان به سيدالشهداء بوده است .
در آياتي دربارة نفاق و منافقين صحبت شد و اشاره به دشمنان ظاهر حضرت دارد كه پرده از چهرة به ظاهر اسلامي آنها به توجه به ملاك و ميزان كه همين قرآن مبين و فرقان عظيم ميباشد.
در پايان خداوند تبارك و تعالي را شاكرم كه چنين توفيقي به اينجانب و اين بنده حقير و سراپا تقصير داد تا تاريخ را با نور و عظمت قرآن بيشتر بفهمم و انشاء الله ما را از مؤمنين با عزت قرار دهد و اسلام عليكم و رحمة الله و بركاته .